در 25دي 42 دولت به اطلاع مجلس سنا رساند: سفارت آمريكا درخواست تصويب ماده واحده ذيل را كرده: « به دولت ايران اجازه داده ميشود كه رئيس و اعضاء هيئتهاي مستشاري نظامي آمريكا در ايران را كه در استخدام دولت شاهنشاهي ايران ميباشند مشمول مصونيتها و معافيتهاي بند و از ماده اول قرارداد وين بنمايند.»
ابرقدرت شوروي نيز در تقسيم منافع منطقهاي با غرب و برخورداري از امتيازات اقتصادي ايران، به مصالحه با رژيم دست نشانده آمريكا پرداخت و جنگ راديوئي را در 21 شهريور 1339 متوقف كرد. راديو مسكو با قطع تبليغات عليه ايران اعلام كرد، به زودي سفير شوروي به تهران عزيمت خواهد كرد. قبل از اين اقدام، بين نيكيتا خروشچف نخستوزير شوروي و شريف امامي نخستوزير ايران پيامهايي مبني بر آمادگي براي بهبود روابط مبادله شده بود. آندره گروميكو وزير امور خارجه شوروي در نطق خود در جلسه شوراي عالي اتحاد جماهير شوروي گفت: دولت شوروي مايل است زمامداران ايران بدانند كه شوروي خواهان برقراري روابط حسنه با دولت ايران است. ساواك نيز به موازات ايجاد جو وحشت و اختناق، به جذب مرعوبان و نادمان به اصطلاح انقلابي تودهاي براي خدمت! در مناصب مختلف و همكاري با رژيم پرداخت. مدعيان مبارزات رهائيبخش تودهاي بر ضد امپرياليسم نيز، با پشت سر گذاشتن اختتاميه صحنه مبارزه، به آنچنان تكاملي دست يافتند كه با كسب مناصب عاليدولتي جز ثبت در ليست خودباختگان خائن، اثري از آنان در حافظه تاريخي ملت نماند.
در شرايطي كه فعاليتهاي دينستيزانه و اقدامات ضدفرهنگي علني شده، حبيبالله ثابتپاسال سرمايهدار بهائي، با تسهيلات رژيم دستنشانده، اولين شبكه تلويزيوني ايران را راهاندازي و چرخه ضدفرهنگي و ضدديني را كامل كرده بود، ساواك با ايجاد محدوديت و مزاحمتهاي مختلف و به انحاء گوناگون، از فعاليتهاي مذهبي و ارشادي روحانيت متعهد جلوگيري ميكرد.
سايه شوم ترس و وحشت و عوامفريبي، جامعه را فرا گرفته بود. شاه خودكامه، در پناه بيمسئوليتي و غفلت كساني كه رسالت و مسئوليت روشنگري و نجات مردم را به عهده داشتند، با برخورداري از حمايت بيگانگان، دچار توهم قدرت و شكستناپذيري شده، با سوداي تأمين منافع اربابان آمريكائي و تضمين بقا و دوام حاكميت خائنانه خاندانش، اصول ششگانه به اصطلاح «انقلاب سفيد شاه و مردم» را اعلام، و درصدد سرعت بخشيدن به اجراي رفرم آمريكائي برآمد، كه به ناگاه، بيدارمردي، اسرافيلوار، در صور قرآن دميد، و گورها را برشوراند، امنيت قواي قبرستان را به آشوب كشيده و محشر قيامت و قيام قائمين قم را در پانزدهم خرداد 42 بر پا كرد.
قيام مردمي 15 خرداد 42 سرآغاز بيداري
حضرت امام خميني(ره) رهبر شجاع انقلاب اسلامي با پشتوانه عظيم علمي، معنوي و شايستگيهاي بينظير و فراوان شخصي اينچنين قهرمانانه، وارد صحنه معادلات سياسي شدند و محاسبات چندين ساله و برنامههاي مدون آمريكا و رژيم دست نشاندهاش را، بر هم زدند.
حساسيت، نگراني و اقدامات آمريكا، در واقعه 15 خرداد به حدي بود كه ارتشبد فردوست ميگويد: «صبح 15 خرداد كه در ساواك بودم، افسر دفتر ويژه تلفني اطلاع داد كه مستشاران آمريكائي شاغل در اداره كل سوم ساواك، با يك راديو فرستنده به دفتر مراجعه كرده و تقاضا دارد كه در دفتر بماند. پاسخ دادم كه ميتواند در اتاقي در دفتر باشد. يك مترجم نيز همراه او بود. وي تا ساعت 5 بعدازظهر در دفتر ماند و با كسب اجازه از من اطلاعات واصله را از دفتر دريافت و به سفارت آمريكا ارسال داشتند.»
دژخيمان با حمايت آمريكا، سراسيمه به مقابله با قيام مردم پرداخته، پس از هجوم وحشيانه و سركوب خونين، دوباره جو وحشت و اختناق را تداوم بخشيدند.
حضرت امام خميني را كه پس از آزادي از زندان و حصر، به مبارزه قاطعانه ادامه داده بودند، به خارج از كشور تبعيد و شاگردان شجاع ايشان را روانه زندانها نمودند. دژخيمان تصور ميكردند، با سركوب خونين قيام و تبعيد رهبر و زنداني كردن ياران با وفاي امام توانستهاند، نهضتاسلامي ملت بزرگ ايران را براي هميشه محو و نابود سازند!
پس از 15 خرداد
حضرت امام خميني، از همان آغاز راه، با طراحي انديشه سياسي تأسيس نظام اسلامي، براي پيمودن مسير صعب و طولاني نهضت اسلامي، شاگردان انقلابي و صديق خويش را، در نقش فرماندهان و اركان علمي و عملياتي، آموزش داده، براي انجام مأموريتهاي سخت و طي مراحل مختلف نهضت، مهيا ساختند.
فرماندهان شجاع مذكور، به مقتضاي توان و توشه، مرحله نوين نهضت را با رعايت اصول اسلامي جهاد كه يكي از آنها، تقيه و مراعات اصول حفاظتي و مخفيكاري بود، آغاز كرده، در حوزههاي علميه، دانشگاهها، مدارس، مساجد، حسينيهها و كانونهاي اسلامي شهر و روستا، به امر آموزش، تدريس و تربيت كادر، نيروهاي علمي و عملياتي و سربازان نهضتاسلامي پرداختند.
منبع: روزنامه كيهان -3 اسفند 1392-صفحه 6-شماره 20718