هوالجمیل
وقتی دلت میسوزد دستت به قلم میرود و روایتگر حماسه و زیبایی میشوی.
آقای عبدالله روا مجری خوب صدا و سیما هم بعد از بازدید از موزه عبرت ایران دستش قلمی شد و گوشهای از این روایت رنگارنگ را در قالب ترانهای به تصویر کشید.
دست مریزاد
با درود و دعا
از سنگفرش کوچه تا اون در
تو هر قدم اسم تو رو گفتم
اینجا فقط عطر تو میپیچه
اینجا میام یاد تو میافتم
پاهامو جای پات که میذارم
حتی هنوز رد پات داغه
اون قدر زخمات بیشمارن که
تو رد پاتم جای شلاقه
تو این مسیرو توی خون رفتی
وقتی درِ برگشترو بستن
برگشتی و درها رو وا کردی
اونا که میبستن کجا هستن
هرچی که دست شب تو اون زندون
زیر اجاق نورُ کم میکرد
دستای تو محکمتر از دیروز
پشت غروب سردُ خم میکرد
دستاتو باور میکنم، دستات
دیوارهای خشم و رد کرده
تو آبروی این قفس هستی
با این که با تو خیلی بد کرده
دیوار، تنها مونده بعد از تو
اسمت حالا رو قلب دیواره
اون شب گرفتی خوابُ از چشماش
حالا چهل ساله که بیداره
عبدالله روا
تمامی حقوق برای موزه عبرت ایران محفوظ می باشد .